
چندی پیش برای یک شرکت تولیدو فروش در باز کن یک کارگاه آموزشی دو روزه داشتم و در انتهای روز دوم وقتی از مسئول برگزاری پرسیدم که به نظر شما کارگاه چطور بود؟ پاسخ داد که باید ببینم از فردا کارمندان چطور فروش را انجام میدهند!
زمانی که این صحبت را شنیدم تنم لرزید! مسئول آموزش آن مجموعه توقع معجزه از یک آموزش ۸ ساعته داشت! معجزهای که عملکرد ۱۰ ساله مدیریت و رفتار ۳۰ ساله کارمندان را تغییر دهد!!
توقع معجزه از آموزش
همیشه سعی میکنم در دورههای آموزشیام در ابتدای صحبت در مورد این موضوع صحبت کنم که «چرا آموزشهای ما کاربردی نیستند» و چطور میتوانیم کاری کنیم که آموزشهای ما اثربخش باشند.
سه دلیل اصلی برای این موضوع وجود دارد که عبارتند از:
۱. بد بینی به آموزش
ما نسبت به آموزش دید مثبتی نداریم و معمولاً با عباراتی همچون نمیشود و جواب نمیدهد و … سعی میکنیم خودمان را از اجرای آموزش رهایی ببخشیم! (و این یکی از مکانیزمهای عملکرد مغز برای حفظ حالت موجود است) در این صورت ما با منفی نگری دیگر خودمان را از اجرای آموزشها رهایی میبخشیم.
۲. عدم پیگیری
از دیگر مشکلات مربوط به نتیجه نگرفتن در آموزش، عدم توجه کافی به تمرینات است. در دوره آموزش سخنرانی و فن بیان یکی از مشکلات بسیار متداول این است که از جلسه اول شرکت کنندگان روی موضوعی خاصی اصرار میکنند و مثلاً میگویند که در یک نواختی صدا مشکل دارند و زمانی که از آنها میخواهم که صدای خود را ضبط کنند و تمرینات مربوط به فن بیان را انجام دهند تا مشکلاتشان حل شود، با خوشحالی میگویند که حتماً تمرینات را انجام خواهند داد اما جلسه بعد بدون هیچ تمرینی سر کلاس حاضر میشوند و بازهم میپرسند که برای صدای خود چه کار کنند؟!
الان که مشغول نوشتن این مقاله هستم، در فرودگاه اهواز هستم و از جلسه پنجم دوره جامع سخنرانی و فن بیان به سمت تهران باز میگردم و اتفاق جالب این است که خانمی بسیار نگران و ناراحت در ساعت استراحت کلاس به من مراجعه کرد و از من پرسید که چرا هنوز ترس من رفع نشده و من اینقدر میترسم که شب قبل کلاس حالم بد میشود و به بیمارستان میروم! من واقعاً متعجب بودم و از ایشان پرسیدم که چرا اینطور است و پس از چند سوال متوجه شدم که ایشان انتظار معجزه دارند! چون هیچکدام از تمرینهای مربوط به ترس از سخنرانی را انجام ندادهاند اما توقع دارند که ترس ایشان رفع شود!
۳. انباشت اطلاعات
یکی از بزرگترین مشکلات ما برای آموزش این است که دوست داریم محتوای خیلی زیادی بدانیم و من نام این رفتار را انباشت اطلاعات مینامم!
هرچقدر که ما در مورد سخنرانی کتاب بخوانیم، دوره برویم و سخنرانی ببینیم بازهم جای دقیقهای تمرین را نخواهد گرفت و از همین رو باید در نظر داشت که جمع آوری اطلاعات به تنهایی نه تنها هیچ کمکی به ما نمیکند بلکه بدتر اعتماد به نفس ما را نیز کاهش میدهد!
بنابراین هیچگام نباید اجازه بدهیم که انباشت اطلاعات باعث شود که از انجام و به کار بستن تمرینات خودداری کنیم.
پیشنهاد میکنم که اگر مدرس هستید و مهارتی را تدریس میکنید حتماً این موضوع را با شاگردان خود به اشتراک بگذارید و اگر یادگیرنده هستید این موضوعات را حتماً به کار ببرید.
حتی با وجود گفتن این موضوعات بازهم شاهد رخ دادن اتفاقات ناگواری در کلاسهای آموزشی هستیم! برای مثال برخی از افراد توقع دارند که با اجرای یک دوره آموزشی تمام بحرانهای زندگیشان رفع شد و انسان دیگری شوند! یا مثلاً با حضور در یک سمینار ۴ ساعته تمام نگرشی که در طول ۳۰ یا ۴۰ سال به دست آوردهاند تغییر کند!
حقیقت این است که همه ما باید در مورد یک دوره آموزشی توقعات درستی داشته باشیم و اجازه ندهیم به دلیل تصورات و توقعات نادرست، ارزشِ آموزشهایی که میبینیم کمرنگ شود!
اگر واقع بین باشیم، بسیار نیکو است که با شرکت در یک دوره ۸ یا ۱۰ ساعته حدود ۱۰ یا ۲۰ درصد تغییر داشته باشیم و زیرا نگرشهای ما بسیار قدرتمند هستند و برای اطلاعات بیشتر حتماً توصیه میکنم که فیلم زیر را مشاهده کنید.
مسیر عصبی و عادات گذشته!
شاید دیدن فیلم زیر به شما کمک کند تا تصوّر بسیار بهتری نسبت به تأثیر تمرین داشته باشید
[videojs mp4=”http://dl.bahrampoor.com/video/Free-Vids/Byc.mp4″ poster=”http://dl.bahrampoor.com/video/Free-Vids/Byc.jpg” height=”400″]
وظیفه آموزش مدیریت بحران نیست!
یکی از بزرگترین مشکلات بسیاری از سازمانها این است که توقع دارند با آموزش بحرانهای خود را رفع کنند. برای مثال در شرکتی یک بحران ارتباطی رخ داده است و افراد با یکدیگر ارتباطات بسیار سرد و بیروحی دارند و هیچ حس مسئولیتی در بین آنها وجود ندارد و شرایط به حدی بحرانی شده است که هیچکدام از افراد برای یکدیگر احترامی قائل نیستند و هر زمان ممکن است شاهد برخوردهای جدی اعضا با یکدیگر باشیم و در این صورت مدیر قصد دارد با اجرای یک کارگاه ارتباط موثر ۴ ساعته این بحران رفع شود!!
حقیقت این است که اصلاً وظیفه آموزش مدیریت بحران نیست بلکه وظیفه آموزش پیشگیری از بحران و همچنین برنامه ریزی برای توسعه است!
بنابراین اگر تصور شما نسبت به آموزش، راهکاری برای مدیریت بحران است باید بگویم که این دیدگاه اصلاً صحیح نیست و باید دقت نظر بیشتری داشت.
برای جمع بندی باید بگویم که با رعایت موارد زیر میتوان تجربه آموزشی بسیار زیبایی داشت
۱. تمرین موضوعات و اجرای آنها
۲. عدم منفی نگری با آموزش
۳. جلوگیری از انباشت اطلاعات
۴. داشتن توقع درست از آموزش
۵. نداشتن تصور مدیریت بحران با آموزش